صداقت و يكرنگي
بگذر شبي به خلوت اين همنشين درد
نظرات شما عزیزان:
تا شرح ان دهم كه غمت با دلم چه كرد
خون مي رود نهفته از اين زخم اندرون
ماندم خموش و اه ... كه فرياد داشت درد
اين طرفه بين كه با همه سيل بلا كه ريخت
داغ محبت تو به دلها نگشت سرد
من برنخيزم از سر راه وفاي تو
از هستي ام اگر چه برانگيختند گرد
روزي كه جان فدا كنمت باورت شود
دردا كه جز به مرگ نسنجند قدر مرد...
Power By:
LoxBlog.Com |